ما از قافله توسعه عقب ماندهایم: از ناتوانی دانشگاه و صنعت تا خاطرات ریاست محترم جمهور
دستگاه AlterEgo یکی از تازهترین اختراعات بشری در زمینه هوش مصنوعی است که توسط دانشگاه MIT - Massachusetts Institute of Technology آمریکا طراحی شده و اعجاب جهانیان را برانگیخته است.
کافی است تا شما به اینترنت دسترسی داشته و این دستگاه به بدن شما اتصال داشته باشد.
هر سوالی که از اینترنت دارید را تنها در ذهن خود مرور کنید، جستجو به صورت خودکار و بدون نیاز به مشاهده صفحه نمایشگر انجام شده و جواب را در گوش خود خواهید شنید.
فرض کنید در فروشگاهی در حال خرید اجناسی هستید که قیمت موجود در بازار آنها را نمیدانید. در این حالت میتوانید از گوشی همراه موجود در جیبتان و بدون در دست گرفتن آن بخواهید تا آخرین قیمتها را در اینترنت چک کرده و به شما برای مقایسه اعلام کند، همچنین میتوانید از گوشی بخواهید تا محاسبات مالی شما را انجام دهد و ...
بله، تکنولوژی با سرعت چشمگیری در حال پیشرفت است.
اما چرا سالهاست که دانشگاههای ما قادر به انجام چنین نوآوریهایی نیستند؟
متأسفانه بنا به دلایل متعدد از جمله موارد زیر دانشگاههای ما در حوزه تکنولوژی از آنچه که به آن قلههای دانش میگویند به بیرون پرتاب شدهاند.
نخست آنکه، در کشور ما ارتباط موثری بین دانشگاه و صنعت وجود ندارد.
بسیاری از اساتید دانشگاهی ما ساعتهای فراوانی را به تدریس دانشجویان در دانشگاههای مختلف اختصاص داده، در سایر اوقات در کنج دپارتمانهای خود خزیده بدون داشتن خط پژوهشی مشخص که لازمه پیشرفت در حوزههای تخصصی است، فعالیتهای تحقیقاتی خود را به راهنمایی و یا مشاوره پایان نامههای دانشجویی (که در بسیاری از موارد عناوین آن توسط دانشجویان پیشنهاد میگردد) محدود کردهاند.
در دانشگاههای علوم پزشکی چه بسا وضع از این هم خرابتر است زیرا وظیفه درمان بیماران نیز به شرح وظایف اعضای هیئت علمی در بیمارستانها اضافه شده است.
اگر چه ایده راه اندازی شرکتهای دانش بنیان برای ایجاد پیوند بین دانشگاه و صنعت در سالهای اخیر از نظر تئوریک مناسب به نظر میرسد اما تاکنون موجب تحول چشمگیری نشده است.
از سوی دیگر، صنایع ما نیز حال خوشی ندارند. در جایی که شرکتهای صنعتی ما در حال جنگ برای بقا هستند و این روزها شاهد تعطیلی برخی از آنها هستیم سرمایه گذاری در حوزه R&D - Research and Development برای آنها چگونه امکان پذیر است؟
دوم آنکه ما بیش از اندازه بودجههای کلان پژوهشی را به سمت تحقیقات بنیادی و غیر کاربردی با هدف تهیه مقالات هدایت کرده، چاپ انبوهی از مقالات را به غلط تولید علم نامگذاری کردهایم.
به عنوان مثال به خبرهای زیر توجه کنید:
"ایران در رتبه چهارم جهانی تولید علم نانو قرار دارد" و یا آنکه "ایران رتبه ۱۵ را در زمینه تولید علم سلولهای بنیادی در دنیا به خود اختصاص داده است."
به یاد داشته باشیم این مقالات حتی اگر در ژورنالهای خوب چاپ شوند عمدتاً پاسخگوی سؤالات غربیها و نه الزاماً سؤالات بومی خودمان هستند.
البته من منکر انجام تحقیقات بنیادین نیستم و قبول دارم که اعتبارات پژوهشی ما بسیار کمتر از بودجههای تحقیقاتی دانشگاههای طراز اول جهان است اما سخن من آن است که همین اعتبارات موجود را باید به نحو شایستهتری مدیریت کرده و از خود بپرسیم که پژوهشهای ما چقدر میتوانند در تسکین آلام مردم مؤثر باشند؟
سوم آنکه دهها سال تحریم اقتصادی مانعی برای تعامل با کمپانیهای خارجی شده است.
به دو مثال زیر توجه کنید:
تنها دستگاه گامانایف ایران از چند سال قبل و به دنبال تحریمهای دور قبل آمریکا (در زمان ریاست جمهوری اوباما) قادر به ارایه خدمات درمانی به بیماران نیست.
گامانایف دستگاهی است که به واسطه داشتن مواد رادیواکتیو، امکان دسترسی و تخریب تودههای سرطانی را در داخل جمجمه و ستون فقرات با روشی غیر تهاجمی فراهم میکند.
تومورهایی که در نقاط حساس قرار داشته و نمیتوان در حالت عادی و با جراحیهای باز به آنها دست زد، با این روش درمان میشوند.
در حالی که سالی چند هزار نفر از هموطنان به این روش درمانی نیاز دارند، بیماران ما یا باید به سایر کشورها با هزینههای نجومی سفر کنند و یا آنکه درمان را رها کرده و مرگ را در آغوش بگیرند.
چند ماه قبل مدیر مالی شرکت چینی هواوی به اتهام همکاری با ایران و تخطی از تحریمها به محض ورود به کانادا بازداشت شد.
علیرغم پیگیریهای فراوان توسط وکلای بین المللی، وی تاکنون آزاد نشده است.
به عبارت دیگر، در حالی که به علت تحریمها قادر به ارتباط با شرکتهای خارجی برای درمان بیمارانمان نیستیم و کمپانیهای بزرگ امکان تجارت با ما را ندارند چگونه میتوانیم از مشارکتهای بین المللی که امری ضروری برای خلق ایدههای جهانی هستند صحبت کنیم.
چهارم آنکه نبود ثبات در فضای کسب و کار به علت تنشهای دایمی با کشورهای غربی موجب عدم رغبت سرمایه گذاران برای همکاری با مادر حوزه تکنولوژی شده است.
کتاب امنیت ملی و دیپلماسی هستهای به تألیف آقای دکتر حسن روحانی به بازگویی خاطرات ایشان در سالهای 1382 تا 1384 به عنوان مسئول پرونده هستهای ایران میپردازد.
در فصل چهارم از این کتاب ایشان به شرح دیداری خصوصی با وزیر امور خارجه چین اشاره کرده که خواندنی است در بخشی از آن وزیر چینی میگوید:
"اگر توقع دارید ما رو در روی آمریکا و اروپا بایستیم، ما این کار را دست کم تا ۲۰ سال دیگر نمیتوانیم انجام دهیم.
ما نیاز به دورهای آرامش داریم تا از لحاظ اقتصادی و تکنولوژیکی به اهداف خود برسیم.
من اگر در ایران مسئولیتی داشتم، میگفتم دورهای برای پیشرفتهای اقتصادی و علمی خودتان مشخص کنید، بعد جلوی قدرتهای بزرگ دنیا بایستید."
کافی است تا اسامی سرمایهگذاران خارجی که در حال حاضر در کشور ما مشغول به فعالیت هستند را مرور کرده و آن را با سایر کشورها مقایسه کنیم تا بفهمیم که تا چه اندازه منزوی شدهایم.
علاوه بر همه اینها موضوع فرار مغزها نیز مشکل بزرگ دیگری است که ما با آن مواجه هستیم و چون در یادداشتهای قبلیام در این کانال به آن پرداختهام از تکرار آن اجتناب میکنم.
در مجموع، در جایی که دانشگاه و صنعت قادر به همکاری نیستند، بودجههای تحقیقاتی به خوبی مدیریت نمیشوند، پژوهشها مسئله محور نبوده و به جای حل مشکلات مردم به دنبال چاپ مقاله باشیم، فشار تحریمها به اوج رسیده و فضای کسب و کار نامناسب بوده و نخبگان این مملکت در حال ریزش باشند، ما فقط مصرف کنندگان خوبی از تکنولوژیهای جدید خارجیها بوده و صحبت از اختراعات سطح اول جهانی شوخیای بیش نیست.
واقعیت آن است که ما در حال فاصله گرفتن از قافله توسعه بشری هستیم.
به راستی نسلهای بعدی چه قضاوتی در مورد ما خواهند داشت؟
- ۹۸/۰۳/۱۳