چه بسیارند عبرتها و چه اندکند پند پذیرندگان*: آیا زمان تجدید نظر در نحوه حکمرانی فرا نرسیده است؟
و آنگاه که رستم فهمید که فرزند خود را به اشتباه کشته است چنین گفت:
به گیتی که کشته است فرزند را
دلیر و جوان و خردمند را
بر این تخمه سام نفرین کنند
همه نام من نیز بیدین کنند
در چند روز اخیر شاهد اتفاقات مهمی بودیم.
مرور این حوادث از یک سو، بیانگر عمق وفاداری مردم به ایران اسلامی و از سوی دیگر، نشاندهنده پیامدهای سیاست ورزی غلط ماست:
پس از وقایع تلخ آبان ماه، حضور پر شکوه مردم خوب ایران در تشییع جنازه شهید سلیمانی در مشهد، تهران، قم و کرمان همگان را مبهوت کرد و دنیا بر قدر شناسی شایسته ایرانیان سر تعظیم فرود آورد.
به راستی، آیا کسی می توانست تصور کند که چنین همدلی مجدداً در بین مردم ایجاد شود؟
من برای این موضوع، به جز اصالت ، اخلاق و فرهنگ فاخر ایرانی-اسلامی نام دیگری نمی توانم بگذارم.
اما از سوی دیگر، حال بیائیم خساراتی که در همین چند روز اخیر بر جامعه ایرانی وارد آمده که به اعتقاد من پیامد نحوه حکمرانی ماست را مرور کنیم.
الف- شهادت سردار سلیمانی:
پس از گذشت نیم قرن از مرگ ارنستو چه گوارا، به نظر نمی رسید که در دنیای جدید و تفاوتهای چشمگیر این جهان با فضای قرن بیستم دیگر بتوان بدیلی برای او پیدا کرد.
حال با شهادت سلیمانی، آینده گواهی خواهد داد که جهان و به ویژه مسلمانان توانسته اند الگویی بالاتر از چه گوارا بیابند.
اما از سوی دیگر، اگرچه سلیمانی آسمانی شد اما فقدان آن شهید برای این مرز و بوم و آینده ایران به سختی جبران پذیر خواهد بود.
این همان نکته ای بود که دشمنان ما به خوبی فهمیده بودند.
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
ب- فوت حدود ۶۰ نفر از تشییع کنندگان سردار سلیمانی در کرمان که خود بیانگر سوء مدیریت مسئولین مراسم است.
ج- کشته شدن ۲۰ نفر در سانحه اتوبوس گنبد به تهران که نشان از قصور مزمن مدیریت حمل و نقل کشوری دارد.
د- و بالاخره، فقدان ۱۷۶ نفر از مسافران هواپیمای تهران به اوکراین.
متاسفانه دهها تن از متوفیان، نخبگان برجسته ایرانی بودند که به کانادا مهاجرت کرده بودند.
چرا باید در سیاست خارجی به گونه ای عمل کنیم و فضا را آنقدر امنیتی کنیم که امروز نظامیان ما بعد از شلیک اشتباه به هواپیمای مسافربری فوق آرزوی مرگ کنند.
سال گذشته از برنامه فرصت مطالعاتی یکساله در کانادا به وطن بازگشتم.
در طی آن مدت، در میان جامعه ایرانی مقیم در آن کشور زندگی کرده و آنها را به خوبی می شناسم و با تنی چند از این خانواده های داغدار آشنا هستم.
وقتی به مهاجرت از نگاه آنها می نگرم به یاد این جمله Hans Rosling استاد سلامت جهانی (جدای درست یا غلط بودن) می افتم که:
"اگر می خواستم جایی را برای زندگی انتخاب کنم مقصدم را بر مبنای ایدئولوژی انتخاب نمیکردم بلکه انتخابم را بر این اساس انجام می دادم که چه کشوری چه چیزی به مردم خود اعطا می کند."
"رودلف ویرشو" یکی از دانشمندانی است که عموم دانش آموختگان علوم پزشکی او را به علت کشفیاتش می شناسند.
وی می گوید:
"سیاست چیزی جز یک دارو در مقیاس بزرگ برای جامعه نیست."
آیا ما برای سیاست ورزی خود (چه برای در داخل و چه برای خارج از کشور) از این دارو به درستی استفاده کرده ایم؟
در مجموع، اگر چه مردم ما در هنگام لزوم به شایستگی عمل کرده اند مرور وقایع همین چند روز اخیر حاوی این پیام است که روند فعلی حاکم، موجب از دست رفتن سرمایه های انسانی بی شماری شده و خواهد شد.
به اعتقاد اینجانب با توجه به مسایل فوق، وقت تجدید نظر در نحوه مدیریت در درون کشور و نحوه تعامل با سایر کشورها فرارسیده است.
اگر همه اینها موجب عبرت آموزی برای ما شوند باز هم جای شکر گزاری دارد.
بیائیم با این مردم نجیب مهربان تر باشیم.
آنها شایسته چنین شیوه حکمرانی نیستند.
----------------------------
* از کلام امام علی (ع)
- ۹۸/۱۰/۲۱