چرا ایران و آمریکا نمیتوانند الگوهای موفقی برای کنترل کرونا باشند؟
اخیراً خبرنگاری از ترامپ پرسید:
اگر تلفات آمریکاییها در مدت شش هفته بیش از کشتههای جنگ آمریکا در ویتنام باشد آیا شایسته است که چنین رئیس جمهوری مجدداً انتخاب شود؟
ترامپ پاسخ داد:
بله ما افراد زیادی را از دست دادیم اما اگر شما به پیشبینیهای اولیه در مورد مرگ ۲.۲ میلیون آمریکایی نگاه کنید ما موفقیت خیلی زیادی کسب کردهایم.
در همین زمان مسئولین ما نیز مدعی هستند که ایران یکی از بهترین کشورها در مقابله با بیماری بوده است.
اما مرور آمار روزانه ابتلای بیماران جدید به کرونا در کشور نشان میدهد که متأسفانه از روز سیزدهم اردیبهشت ماه روند ابتلا صعودی شده و بر خلاف روند کنترل بیماری در کشورهای مشابه بیم آن میرود که وارد موج دوم بیماری بشویم.
چرا چنین شد؟
معتقدم در جوامعی که آسیبهای اجتماعی همچون فقر رو به گسترش هستند تلاش مسئولان به نتیجه مطلوب نرسیده و شهروندان از امکان دستیابی به سطحی از سلامت که درخور آنهاست محروم خواهند بود.
اخیراً مرکز پژوهشهای مجلس گزارش داده که خط فقر در کشور افزایش معناداری پیدا کرده به طوری که در دو سال اخیراین شاخص برای خانوادههای چهار نفری در شهر تهران از ۲.۵ میلیون تومان به ۴.۵ میلیون تومان (هشتاد درصد افزایش) رسیده و درآمد سرانه شهروندان در طی هشت سال گذشته کاهشی ۳۴ درصدی داشته است.
از سوی دیگر، هم اکنون نزدیک به ۶۰ درصد از شاغلان تحت پوشش بیمه نیستند و بیش از ۱۵ میلیون نفر از آنها در بنگاههای کوچک و آسیب پذیر کار میکنند.
اما روند فزاینده شیوع فقر در جامعه ایرانی چگونه میتواند بر همهگیری کرونا تأثیرگذار باشد؟
پژوهشهای متعدد رابطه فقر با بیماریهای عفونی را به اثبات رساندهاند، به طوری که فقرا معمولا به این گونه بیماریها بیشتر مبتلا شده و بیماری سختتری را تجربه کرده و تلفات بیشتری دارند.
فقرا از احتمال بالاتری برای ابتلا به کرونا برخوردارند زیرا آنها به درآمد روزانه خود محتاجند و امکان تعطیلی کسب و کار خود را حتی به طور موقت ندارند، در مشاغل سخت و آسیبزا مشغول به کارند، ساکن منازل شلوغی هستند که در آن افراد متعددی از چندین نسل از جمله سالمندان که معمولا بیماریهای زمینهای بیشتری دارند با هم زندگی میکنند، معمولا از وسایل نقلیه عمومی استفاده میکنند، توان تهیه وسایل محافظت شخصی از قبیل ماسک، مواد ضد عفونی کننده و دستکش را ندارند، از تغذیه مناسبی برخوردار نیستند و…
آنها همچنین در صورت ابتلا، بیماری شدیدتری خواهند داشت زیرا از مراجعه به پزشک و یا بستری در بیمارستان به علت نگرانی از هزینهها سرپیچی میکنند، امکان عدم حضور در محیط کار و استراحت در منزل را ندارند، از سرپناه لازم برای قرنطینه فردی محرومند و …
همچنین بعضاً فاقد بیمه درمانی هستند و توان تهیه داروهای خود که گاهی کمیاب و گران قیمت هستند را ندارند.
علاوه بر اینها برخی در حین همهگیری بیکار شده و یا بخش عمدهای از درآمد خود را از دست داده و نیازمند حمایت دولتی هستند.
اگرچه در طی اپیدمی کرونا یافتههایی از پژوهشهای محققان برای جامعه ایرانی در دسترس نیست اما پژوهشگران آمریکایی این موضوع را به خوبی بررسی کردهاند.
به عنوان مثال، در چند صد سال گذشته همیشه یکی از محرومترین گروههای اجتماعی در آمریکا سیاهپوستان آفریقایی-آمریکایی بودهاند.
در خلال اپیدمی اخیر پژوهشها در نقاط مختف این کشور نشان داد که مرگ ناشی از کرونا در میان این گروه فراوانی بیشتری نسبت به سفیدپوستان داشته است.
به طوری که مثلا در حالیکه ۳۰٪ جمعیت شهر شیکاگو را آفریقایی تبارها تشکیل میدهند ۵۲٪ از مرگهای ناشی از کووید ۱۹ در این گروه اتفاق افتاده است.
در همین چارچوب، تقارن زمانی شورشهای اخیر پس از اپیدمی کرونا در آمریکا قابل تفسیر است.
آنها در طی این بحران آسیب زیادی از نظر مرگ و بیماری، فقر، از دست دادن شغل و بیکاری و... متحمل شدند و مرگ جورج فلوید (سیاهپوستی که چند روز پیش به دست پلیس کشته شد) کبریتی بود که بر این خرمن قابل اشتعال انداخته شد.
از مطالب بالا نتیجه میگیریم که متأسفانه در سالهای اخیر شاهد گسترش فقر در جامعه خود هستیم.
عوامل عفونی دموکرات نیستند که با فقیر و غنی یکسان برخورد کنند بلکه آنها آسیب بیشتری را به مستمندان وارد میآورند و تا زمانی که به این گروه آسیب پذیر توجه ویژهای نشود مدیریت صحیح اپیدمیها در کشورهایی چون ایران و آمریکا امکان پذیر نمیباشد.
به نظر میرسد که وقایع پسا کرونای آمریکا زنگ خطری برای ما هستند تا با تجدید نظر در رویکرد جاری که به تعمیق نابرابریهای اجتماعی منجر میشود از وقوع مجدد نا آرامیهایی همچون آنچه که در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ به وقوع پیوست پیشگیری کنیم.
- ۹۹/۰۳/۱۸